مقدمه
امروزه با رشد روز افزون جمعیت و بالا رفتن شهر نشینی و در نتیجه تراکم بالای شهرها تمایلات به ساخت ساختمان های بلند مرتبه رواج پیدا کرده و با توجه به تراکم بالای این ساختمان ها از لحاظ جمعیتی و همچنین تراز قرار دادن مسائل تامین و مصرف انرژی و رویکرد های معماری پایدار و پاک در روند طراحی و بهره برداری آن توجه شود. با توجه به اینکه در پژوهش های قبل کمتر به مقوله روانشناختی توجه شده در این پژوهش سعی برآن آمده که پیوند حوزه روانشناسی و معماری را برقرار ساخته با منبع قرار دادن هرم مازلو به شناخت نیازها پرداخته است.
تحقیق حاضر پس از بررسی معیارهایی در طراحی مجتمع های مسکونی بلند مرتبه و بیان مطالعات پیشین انجام گرفته در این زمینه، برخی از این معیارها را در ساختمان های بلند مرتبه با رویکرد افزایش تعاملات اجتماعی، تجزیه و تحلیل می کند.
یکی از مساًله های مهمی که در ساختمان های بلندمرتبه با توجه به تجمیع کاربران در سطح محدود با خود بهمراه دارد؛ تعاملات اجتماعی در میان ساکنین این گونه ساختمانی است. لذا ضروری است تا در طراحی ساختمان های بلندمرتبه راهکارهایی برای مواجه با این مساله به منظور ایجاد ارتباط مناسب میان ساکنان ساختمان با هدف افزایش تعاملات اجتماعی اتخاذ گردد. لذا، ضروری است تا نقش طراحان و کاربران در تمامی مراحل از زمان آغاز طراحی و عملیات ساختمانی تا زمان بهره برداری و بازسازی احتمالی به گونهای مناسب مورد توجه قرار گیرد و بدین منظور در همه مراحل یاد شده، رابطه تنگاتنگی میان دانش روان شناسی محیطی و علوم رفتاری با حوزه معماری لحاظ گردد. و توانایی های بالقوه جمعی، اتکا به یکدیگر و توسل به پشتیبانی یکدیگر و استفاده از نیروهای گروهی را ترغیب می کند.
این خاصیت امروز نیز به نحوی در مفهوم تعاملات اجتماعی مطرح است؛ ” استفاده از انرژی جمعی و اتکا به پشتیبانی افراد در مناسبات جمعی، به نحوی که با نتایج مثبت یا منفی افراد را گردهم جمع می آورد و تعاملات اجتماعی را سبب می شود. “
انسان موجودی اجتماعی است که از معاشرت با دیگران لذت می برد. مردم برای گفت و گو، دیدار و تعاملات اجتماعی با دوستان یا غریبه های آشنا، به مکانهای امن نیاز دارند. بر اساس پژوهشهای انجام شده انسان ها به دلیل نیاز و علاقه به هم نوعان خود از معاشرت با دیگران لذت می برند. تعامل اجتماعی و برقراری ارتباط می تواند یک موضوع فیزیکی یک نگاه، یک مکالمه و ارتباط بین افراد باشد که خود مستلزم تعریف رویدادها و فعالیتهای متناسب و در نتیجه نقش پذیری مردم در فضا و عضویت آنها در گروه ها و شبکه های اجتماعی باشد.
زندگی در یک مجتمع مسکونی پر رفت و آمد و شلوغ می تواند خسارات جبران ناپذیری به ارتباطات اجتماعی ساکنین آن وارد آورد. محققان معتقدند که یکی از اثرات منفی ناشی از تراکم جمعیت، کاهش روابط اجتماعی فرد است. ( Huang, 2006) بسیاری از مجموعه های آپارتمانی شاهد دوری و بیگانه بودن همسایگان از هم بوده و این در حالی است که از لحاظ فیزیکی نزدیک و از لحاظ روحی، تعاون، همکاری و همدلی کیلومترها با هم فاصله دارند. (نصری، ۱۳۷۴) عدم توجه به فضای باز در برابر توده ساختمانی، از مشکلات اصلی مجتمع های مسکونی در تأمین مقیاس انسانی، محصوریت فضایی، ترکیب زیباشناسانه و فضای سبز مناسب می باشد. (عزیزی و محمدملک نژاد، ۱۳۸۶)
ساختمان های بلندمرتبه به علت جدا کردن ساکنین از محیط طبیعی و فضای سبز همیشه مورد انتقاد بوده اند. دسترسی ساکنین در طبقات پایین مجتمع مسکونی به سطح زمین و فضاهای باز و سبز آن به مراتب آسان تر از دسترسی افراد به آن در طبقات بالاست. محوطه یک مجتمع را می توان به نوعی در امتداد فضاها و عرصه های زندگی خصوصی افراد دانست، از این رو در طراحی مجموعه باید تا جای امکان تدابیری در نظر گرفته شود که این دسترسی تسهیل گردد.
اکثر ساکنین معمولاً به آن دسته از فضاهای عمومی که به محیط زندگی شان نزدیک تر است بیشتر تمایل نشان می دهند .(Harrison, 1983) در حقیقت ارزش فضاهای باز و عمومی یک مجتمع مسکونی به اهمیت و یا بزرگ بودن آن نیست، بلکه ارزش آن به صمیمیت فضایی و نزدیکی آن به محیط زندگی خصوصی است. (Burgess et al., 1988; Huang, 2006)
تحقیقات نشان می دهد که ساکنین طبقات بالاتر بیشتر از ساکنین طبقات پایین تر احساس محصوریت می کنند .این جدایی و محصوریت اثرات منفی متعددی بر روان، رفتار و سلامت ساکنین به جای می گذارد .در طبقات بالا گاه فاصله از سطح زمین آن قدر زیاد می شود که دسترسی به آن تنها از طریق استفاده از آسانسور امکان پذیر است. فضاهای سبز و باز به عنوان فضاهایی که می توانند گردآورنده طبقات مختلف جامعه باشند، اهمیت ویژه ای دارند.
گردهمایی طبقات مختلف مردم، می تواند در ایجاد تعاملات فرهنگی و تعدیل جامعه مثمرثمر واقع شود، (فربد، ۱۳۸۶) این فضاها امکان مراوده بین انسان ها، تفریح، پیاده روی، گذران اوقات فراغت، بازی، تجمع، دیدار، نشست، گفتگو، و غیره را برای همگان فراهم می آورد. (معینی، ۱۳۸۵) مطمئناً عملکرد فضاهای عمومی از جمله فضاهای باز با رشد تکنولوژی تجهیزات و بر اساس سطح الگوی رفتاری)فرهنگی( ساکنین و بر اساس جنسیت و سن )مرد و زن، کودکان، خرد سالان، افراد جوان و سالمندان(، آب و هوا و غیره در جوامع مختلف متفاوت بوده و هست. (معینی، ۱۳۸۵) تراکم پایین و گشودگی فضا در مجتمع های مسکونی متعارف، عامل مهمی در تأمین فضای سبز مناسب، آرامش بالا و جریان هوای مناسب در آن است.
از دیدگاه ساکنان مجتمع های مسکونی، وجود فضای سبز و رعایت حریم مناسب، عامل اصلی در تحقق معیارهای کیفی محیط مسکونی است. (عزیزی و محمدملک نژاد، ۱۳۸۶) انسان به ارتباط داشتن با محیط طبیعی و مردم اجتماع نیاز اساسی دارد .مطالعات اخیر نشان می دهد که گذران اوقات در یک فضای باز و در ارتباط بودن با دیگران، اثرات روحی و روانی مثبتی بر روی فرد خواهد گذاشت. (Wener and Carmalt, ۲۰۰۶) فضاهای جمعی یک مجتمع مسکونی، باعث ایجاد تعاملات اجتماعی ساکنین مجموعه گشته(Garling and college, 1989) به طوری که این گونه فضاها برای ایجاد مناسبات چهره به چهره، تجربه مشترک فضا، رابطه انسانی با کالبد و همچنین برگزاری فعالیت های جمعی و عمومی ساکنین، کارآمد و مناسب هستند.
حضور افراد در مکان و ایفای نقش فعال در فضاهای جمعی از حس مکان نشأت می گیرد و مکان به واسطه محدود کردن روابط اجتماعی در قلمرویی مشخص، احساس تعلق به گروه را پدید آورده و تقویت می کند و بدین ترتیب بر تراکم روابط چهره به چهره می افزاید. (سرمست،۱۳۸۹؛ گل محمدی، ۱۳۸۱) فعالیت ها و رفتارهای جاری در فضاهای عمومی از فعالیت های محدود، هدفمند و الزامی عرصه خصوصی، متمایز و فراترند. (مسعودی، ۱۳۸۰)
معماری باید فضاهایی متمایز برای فعالیت های متفاوت فراهم آورد و آن ها را به نحوی به هم پیوند دهد که محتوای عاطفی آن، کنش و حیات آدمی در آن فضاها را تقویت کند. (حسینی و نوروزیان ملکی، ۱۳۸۷) فضاهای سبز عمومی هم از دیدگاه تأمین نیازهای زیست محیطی افراد و هم از نظر تأمین فضای فراغتی و بستر ارتباط و تعامل اجتماعی آنان جایگاهی درخور اهمیت داشته است (سوزنچی، ۱۳۸۳) و در ایجاد حس جمعی نقش اساسی را ایفا می کنند.(Fleming et al., 1985; Huang, 2006)
البته این فضاها متعلق به تک تک ساکنین مجموعه بوده و از این منظر خصوصی تلقی می شوند؛ ولی از آن جایی که می توانند مورد استفاده تمامی ساکنین نیز قرار بگیرند ، حالتی جمعی و عمومی نیز پیدا می کنند. بر این اساس می توان آن ها را نوعی فضاهای نیمه عمومی در نظر گرفت که به عنوان گره های فعالیتی، نقش مهمی را در رفت و آمد ، تعامل و سایر فعالیت های ساکنین مجموعه بر عهده دارند. (Archea, 1977) علاوه بر آن، پلی هستند که دنیای بیرون و درون یک مجتمع مسکونی را به یکدیگر متصل می نمایند و فضاهایی قابل دفاع هستند. Newman,1973
در واقع میتوان آثار مثبت فضاهای باز عمومی فضای سبز و … را به صورت زیر بیان کرد:
موفق ترین شهرها در گذشته، آنهایی بودند که مردم و ساختمان ها در یک تعادل ویژه با طبیعت قرار داشتند. در حالی که ساختمانهای بلندمرتبه برخلاف طبیعت عمل می کنند یا در اصطلاح مدرن، برخلاف محیط. ساختمان های بلندمرتبه بر خلاف خود انسان نیز عمل میکنند، به این دلیل که او را از بقیه منزوی و دور میکنند و این انزوا عامل اساسی در افزایش میزان جرم می باشد. در میان این روند رو به افزایش بلندمرتبه سازی، کودکان به مراتب بیشتر آسیب میبینند؛ به این دلیل که آنها رابطه مستقیم شان را با طبیعت و دیگر کودکان از دست می دهند. بلندمرتبه سازی بر خلاف جامعه هم عمل میکند، از این رو که جلوی عملکردهای طبیعی و نرمال واحدهای اجتماعی )از قبیل خانواده، محله و غیره( را میگیرد. به علاوه بلندمرتبه سازی بر خلاف شبکه های حمل و نقل ارتباطی و خدماتی هم عمل میکند، زیرا آنها را به سمت تراکم بالاتر، بار ترافیکی بیش از حد در جاده ها هدایت می کنند .
اندازه گیری میزان رضایت از سکونتگاه پیچیده است و به عوامل بسیاری بستگی دارد نوشته های مربوط به میزان رضایت از محل سکونتی نشان از آن دارد که درک میزان رضایت از سوی هر شخص و در شرایط مختلف شخصی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و فیزیکی متفاوت است. برای نمونه، اضافه کردن ویژگی های شخصی به تجزیه و تحلیل ها قدرت پیش بینی را بالاتر می برد. از جمله خصوصیات فردی موثر و رضایت می توان به عوامل جمعیتی، شخصیتی، ارزشها، انتظارات و مقایسه با سایر سکونتگاه ها و امید به آینده اشاره کرد. پژوهشگران مختلفی تاثیر این متغیرها را بر روی میزان ادراک رضایتمندی بررسی کردهاند. رضایتمندی از محیط سکونتی به میزان رضایت در دو معیار واحدهای مسکونی و محله یا واحدهای همسایگی به طور مستقیم و ویژگیهای شخصی، فرهنگی و اجتماعی وی به طور غیرمستقیم بستگی دارد.
در مدل های تجربی تحقیقات مربوط به کیفیت محیط های سکونتی، میزان رضایت از واحدهای سکونتی به عنوان یکی از معیارهای اصلی مطرح شده در نمودار جایگاه رضایتمندی از واحدهای سکونتی در مدل سنجش کیفیت محیط سکونتی نشان داده شده است.
معماران برای طراحی ساختمانها با توجه به تعاریفی که از معماری ارائه می نمایند در راستای تأمین نیازهای انسان گام برمیدارند و هدف طراحان ایجاد محیط هائی است که نیازهای انسانی را مرتفع نماید؛ از سوئی دیگر، “رفتارها” برای ارضای نیازها وارد عمل می شوند و از این رو شناخت نیازهای انسان برای طراحان محیطی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است .
نیاز است تا پیچیدگی » نیازهای انسان « برای شکل گیری مبانی نظری معماری و چارچوب های طراحی، به مدلی از رفتارهای آدمی را به گونهای نظام مند توضیح دهد. در این راستا لازم است نیازهای روانی و کالبدی به نحوی صحیح شناخته شوند. نیازهای کالبدی انسان با توجه به عملکرد بنا توسط طراحان و با شناخت ضوابط، استانداردها و عملکردهای مشابه قابل تحقق است، اما در حوزه نیازهای روانی، طراح باید مدلی روانشناختی از نیازهای انسان را مبنای فعالیت خود قرار دهد.
بررسی و پژوهشهای انجام شده در حیطه روانشناسی محیطی و نظریه های معماری، قابلیت مدل آبراهام معروف است، برای استفاده در طراحی معماری و طراحی شهری مورد تأئید » هرم نیازهای انسان « مازلو قرار داده شده است و با توجه به موضوع و جهت گیری نوشتار حاضر، باید نیازهای روانی و کالبدی انسان و به دنبال آن رفتارهای متناسب با آنها در طراحی بنا شناخته و دسته بندی گردد.
ساختمان های پایدار برای بهبود رفتار انسان، نیازهای اجتماعی و روان شناختی ، طراحی می شوند و میزان موفقیت آنها در دستیابی به این اهداف بستگی به این نکته دارد که طراح دقیقاً تشخیص داده و پیش بینی نماید چه فعالیتی لازم و ممکن است صورت پذیرد و از دانش روانشناسی محیطی به منظور خلق فضا و تسهیلاتی که در جهت پیش بینی آنهاست بهره گیرد . در نظر گرفتن این نیازها در بخش گستردهای، موضوعات رفتاری هستند، چرا که فعالیتهای انسانی است که کاربرد و مصرف این منابع و در نتیجه هزینه های مربوطه و همچنین میزان صرفه جوئی را معین مینماید .
در این پژوهش سعی بر آن آمد که مزایای استفاده از ساختمان های بلند مرتبه، با توجه به نیاز بشر در قرن حاضر مورد بررسی قرار گیرد از آنجایی که بشر امروزی با محدودیت فضاها و کمبود اسکان روبرو است بر آن گشت که با طراحی و ساخت ساختمان های بلند مرتبه ،این مشکل را حل کند و در کنار آن با بوجود آوردن شرایطی خاص به رفاه مطلوب ساکنان آن پرداخته است.
در این پژوهش و پژوهش های قبلی و مطالعات میدانی انجام شده در این زمینه، مجموعه ایی از معیار ها و ضوابطی که برای طراحی و ساخت آن در نظر گرفته شده مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است که با توجه به محدودیت های صفحات این پژوهش فقط به مواردی اشاره شده که نتایج حاصله و جمع بندی ها را می توان در عناوین بعدی پژوهش ها ارائه کرد، ظوابط و معیارهای مرتبط با مسائل شهرسازی، اقتصادی، ایمنی و محیط زیست سایر موضوعات در پژوهش های دیگر با همین موضوع و نام به چاپ رسیده و در کشور ارائه شده است.
در انتها با توجه به مباحث مطرح شده، ضروری است تا نقش طراحان و کاربران در تمامی مراحل از زمان آغاز طراحی و عملیات ساختمانی تا زمان بهره برداری و بازسازی احتمالی به گونهای مناسب مورد توجه قرار گیرد و بدین منظور در همه مراحل یادشده، رابطه تنگاتنگی میان دانش روان شناسی محیطی و علوم رفتاری با حوزه معماری لحاظ گردد.
نویسنده: مهندس محمد ادیبی و مهندس کیمیا بیکی